۷/۰۱/۱۳۹۱

کتاب «لائیسیته چیست؟»، قسمت دوم

. لائیسیته: فرآورده‌ی ساخت فرانسه
لائیسیته واژه نسبتاً جدیدی است كه فرانسویان كشف كرده‌اند. این كلمه برای نخستین بار در ۱۱ نوامبر ۱۸۷۱ (یعنی تقریباً شش ماه پس از شكست كمون پاریس) در یك روزنامه فرانسوی به نام میهن Partrie به كار برده شد. (تأكید كنیم كه واژه لائیك در زبان فرانسه همان طور كه خواهیم دید دو معنای متفاوت دارد و از قدمت بسیار طولانی تری بر خور دار است). روزنامه مذكور در گزارشی كه از بحث‌های شورای شهر پیرامون » آموزش لائیك» ارائه می‌دهد اشاره به رأی گیری «در باره‌ی لائیسیته» (در نظام آموزشی) می‌كند. یك عضو سوسیالیست شورای شهر، آن روز برای نخستین بار، از لائیسیته نام می‌برد. از این تاریخ به بعد است كه واژه لائیسیته وارد زبان فرانسه می‌گردد و همان طور كه می‌بینیم ابتدا در رابطه با لائیك كردن (لائیسیزاسیون) سیستم آموزشی یعنی غیر دینی كردن آن یا خارج نمودن آن از زیر نفوذ مذهب و كلیسا مطرح می‌شود. واژه لائیسیته در سال ۱۸۷۳ در دانشنامه لاروس Larousse و چهار سال بعد در فرهنگ لیتره Littré با تعاریف متشابهی وارد می‌شود: لائیسیته چیزی است كه «خصلت لائیك» دارد و در همان جا، لائیك «غیر مذهبی» یا «غیر دینی» تعریف می‌شود.
لائیسیته به عنوان یك امر سیاسی (در درجه اول) و اجتماعی در فرایند و بر پایه‌ی دو جنبش پیوسته و مكمل شكل می‌گیرد. برآیند این دو است كه ویژگی، تكبودی و بی همانندی لائیسیته در فرانسه را می‌سازد.
از یكسو، جنبش جمهوری خواهی در فرانسه بر ضد كلیسا سالاری Cléricalisme و برای جدا كردن نهاد دولت از نهاد دین (كلیساها) مطرح است. جنبشی كه در واقع از انقلاب كبیر فرانسه (۱۷۸۹) با پیش زمینه‌های فلسفی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آغاز می‌شود. جنبش رُنسانس، رفرماسیون و سكولاریسم، جنبش روشنگری، تشكیل دولت – ملت‌ها و جوامع مدنی و جدایی این دو… در پی فروپاشی اشكال كهنه‌ی اقتصادی و سیاسی و برآمدن مناسبات سرمایه داری.. همگی زمینه‌ها و شرایط لازم و مساعد برای لائیسیته را فراهم می‌كنند.
از سوی دیگر، لائیسیته فرانسوی محصول جنبش ویژه‌ای است كه منحصراً در این كشور و در شكل رادیكال و تنش زایی بر پا می‌شود: رفرم برای آموزش رایگان و عمومی public . این جنبش، با هدف ایجاد ‌«مدرسه لائیكِ جمهوری»Ecole laïque de la république ، نظام آموزشی فرانسه را از زیر نفوذ كلیسایی كه تا آن زمان همواره بر آن (و هم چنین بر امور دیگر اجتماعی) سیطره داشت، خارج می‌سازد.
بدین سان، «جدایی دولت و كلیساها‌»و ‌«مدرسه لائیك»، عمومی (دولتی) – غیر دینی، دو ركن بنیادین لائیسیته فرانسوی را تشكیل می‌دهند. لائیسیته‌ای كه در واقع با قانون ۱۹۰۵ و قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه در سال ۱۹۵۸ تأسیس، تثبیت و نهادینه می‌شود.
قانون ۱۹۰۵ در باره‌ی ادیان كه مشهور به «قانون جدایی دولت از كلیسا‌ها‌»است، در ماده ۱ و ۲ خود از یكسو آزادی وجدان و آزادی‌های دینی و از سوی دیگر استقلال دولت نسبت به كلیساها را اعلام می‌كند.
ماده ۱: جمهوری آزادی وجدان را تأمین می‌كند. جمهوری آزادی ادیان در انجام تكلیف خود را تحت تنها شروطی كه در جهت منافع نظم عمومی ذیلاً مقرر می‌شوند، تضمین می‌كند.
ماده ۲: جمهوری هیچ دینی را به رسمیت نمی‌شناسد، به هیچ دینی حقوق نمی‌پردازد و كمك مالی نمی‌كند. در نتیجه، از تاریخ اول ژانویه ۱۹۰۶ با انتشار قانون حاضر، تمام مخارج مربوط به امور مذهبی از بودجه‌های دولت، استان‌ها و كمون‌ها حذف می‌گردند…
در قانون اساسی سال ۱۹۵۸، لائیسیته، برای نخستین بار و به نام، ذكر می‌شود. باید تأكید كنیم كه از میان تمام قوانین اساسی موجود در جهان تنها در قانون اساسی فرانسه است كه به لائیك بودن نظام تحت این عنوان اشاره می‌شود.
قانون اساسی فرانسه ۴ اكتبر ۱۹۵۸
ماده ۲: فرانسه یك جمهوری تجزیه ناپذیر، لائیك، دمكراتیك و اجتماعی است كه برابری همه‌ی شهروندان را در برابر قانون و قطع نظر از اختلاف در منشأ، نژاد یا مذهب آنان تضمین می‌كند و به همه‌ی اعتقادات احترام می‌گذارد.
ما در بخش‌های دیگر مطالعات خود، توضیح خواهیم داد كه چگونه كشور‌های مختلف جهان و بویژه اروپایی، از جمله كشور‌های پروتستان كه فاقد دستگاه مركزی و مقتدر و سلسله مراتبی دینی چون كلیسای كاتولیك می‌باشند، مناسبات میان دولت و دین (كلیسا) را از لحاظ تاریخی حل كرده‌اند و نشان خواهیم داد كه این كشور‌ها راه‌های گوناگون، متفاوت و مختلطی در پیش گرفتند. به عقیده‌ی بسیاری، لائیسیته‌ی در واقع یك استثنا فرانسوی است. اكنون در خود این كشور، با توجه به تحولات اجتماعی، فرهنگی و مذهبی و با توجه به حضور اسلام به عنوان دومین دین كشور پس از مسیحیت و مسائل سیاسی- اجتماعی جدیدی كه ایجاد كرده است (از جمله ماجرای «روسری اسلامی» دختران مسلمان در مدارس)، لائیسیته با موانع و چالش‌های نوینی رو برو شده است. از لائیسیته‌های گوناگون سخن می‌رود و مدافعین آن دارای دیدگاه‌های گوناگون و گاه متضادی می‌باشند.
۳. تعریفی از لائیسیته و جدایی دولت و دین
در یك تعریف اولیه و مقدماتی، می‌توان گفت كه لائیسیته، همان گونه كه در زادگاهش تعریف و تبیین شده، آن چیزی است كه از اتحاد دو مضمون سیاسی، لازم و ملزوم و جدا نا پذیر تشكیل می‌شود: ۱ – جدایی دولت ( كه در برگیرنده‌ی سه قوه‌ی مقننه، اجرایی و قضائی است) و بخش‌های عمومی جامعه از نهاد دین و كلیسا و مشخصاً استقلال دولت نسبت به ادیان و ارجاعات مذهبی و ۲ – تضمین و تأمین آزادی از سوی دولت لائیك برای همه‌ی اعتقادات اعم از مذهبی و غیر مذهبی.
حال اگر معنای آزادی ادیان روشن است، تفهیم جدایی دولت و دین چندان بدیهی نیست. در فرانسه این امر به صورت انفكاك و استقلال كامل نهاد‌های عمومی جامعه از نهاد كلیسا تحقق یافت. اما دولت می‌تواند دینی باشد بدون آن كه دستگاهی چون كلیسای كاتولیك بر اریكه‌ی قدرت باشد. دولت جمهوری اسلامی ایران یكی از نمونه‌های بارز آن است.
جدایی دولت و دین بدین معناست كه شهروندی یعنی شهروند بودن و از حقوق شهروندی برخوردار شدن هیچ رابطه‌ای با مذهب افراد جامعه ندارد. دولت و نهاد‌های اجتماعی سیاست‌های خود را بر اساسی دین، در پرتو دین و یا در انطباق با اصول دین تبیین نمی‌كنند. سرانجام دولت و نهاد‌های عمومی برای تعیین حقوق و آزادی شهروندان اعتقادات مذهبی آنان را به هیچ رو ملاك كار خود قرار نمی‌دهند.
اما برای یك تعریف مبسوط و جامعی از لائیسیته باید پیش از هر چیز به نقد آن چه كه لائیسیته نیست و یا تحریف آن است یعنی به رد برداشت‌های ناروا و برابر سازی‌های گمراه كننده پرداخت.
ادامه دارد……………..

SHARE THIS

Bookmark and Share

ابزار مترجم

Image and video hosting by TinyPic